|
اینجا جای حرفای یه دیوانه است! یه دیوانه که در تنهایی خودش گرفتار شده و دچار تب و هذیانه!
این وبلاگ فقط یه محله برای نوشتن چیزایی که جای دیگه ای برای نگه داشتنشون نداشتم!
من اینجا حرفامو میخوام بذارم، حرفای دلمو، حرفایی که گوشی برای شنیدنشون وجود نداره! حرفای یه دل دیوونه و شیدا!
اگه تو هم دیوونه ای بیا تو! وگرنه اینجا وقتتو تلف نکن! عاقل من!
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 40
بازدید ماه : 131
بازدید کل : 31544
تعداد مطالب : 121
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1
دریافت همین آهنگ
|
در سایه دلشکستگی پیر شدم
غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم
تا امدم آشنای قلبت باشم
گفتی که من از غریبه ها سیر شدم
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
شعر،
،
:: برچسبها:
آشنای غریبه,
آشنا,
غریب,
قلب,
پیر,
دلشکسته,
آشنای غریب,
غریبه آشنا,
میوه ممنوعه,
 |
چهار شنبه 21 فروردين 1392 |
ژانویه، شاید
با آن شعله بی رحمش
قلب مرا به تحلیل، تسلیم کند
و در این قسمت داستان
آنکه می میرد
آنکه به خاطر عشقش می میرد
تنها منم
زیرا دوستت می دارم
زیرا دوستت می دارم در آتش و خون حتی.
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
شعر،
،
:: برچسبها:
دوست,
آتش,
خون,
دوستت دارم,
داستان,
ژانویه,
شعله,
قلب,
بی رحم,
 |
چهار شنبه 21 فروردين 1392 |
دوستت نمی دارم
دوستت نمی دارم
تنها بدین دلیل ساده که عاشقت هستم .
از دوست داشتن به دوست نداشتن می رسم.
و از انتظار کشیدن، به انتظار نکشیدن.
دوستت می دارم
زیرا تویی که دوست می دارم
تنفرم از تو را پایانی نیست
تنفرم ازتو، در توست
با این همه
دیوانه وار دوستت می دارم.
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
شعر،
،
:: برچسبها:
دوست,
تنفر,
انتظار,
پایان,
عاشق,
دوستت دارم,
دوستت ندارم,
,
 |
چهار شنبه 21 فروردين 1392 |
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد.
کس جای در این منزل ویرانه ندارد.
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد.
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
شعر،
،
:: برچسبها:
دل,
عشق,
خانه,
منزل,
ویرانه,
کف,
دیوانه,
دل دیوانه,
منزل ویرانه,
امشب همه چیز رو به راه است
همه چیز ارام.....ارام
باورت می شود....
دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یک آرامبخش "
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و بی یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
" که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
:: موضوعات مرتبط:
هذیانات من!،
حرف های دل من!،
غمنامه،
،
دوستت خواهم داشت در ســـــــکوت!
که مبادا در صـــــــدایم توقعی باشد
که خاطرت را بیازارد!!
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
،
بی تو دلم میگیرد
و با خودم میگویم
کاش آن یک بار که دیدمت
گفته بودم
که بی تو گاه دلم میگیرد
که بی تو گاه زندگی سخت می شود
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانهام میکند
اما نمیگفتم
که این «گاه» ها
گهگاه
تمامِ روز و شب من میشوند
آن وقت بغض راه گلویم را میگیرد
درست مثل همین روزها
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
غمنامه،
،
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو آزارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
شعر،
،
گاه دلتنــــــــــــــگ مي شوم
دلتنـگ تر از تــــــــــــــمام دلتنگي ها
حسرت ها را مي شمــــــــــــــارم
و باخــــــــــــــتن ها
و صــــــــــــــداي شکستن را!
نمي دانم من کدامين اميد را نااميــــــــــــــد کردم
و کــــــــــــــدام خواهش را نشنيدم
و به کدام دلتنگيــــــــــــــ خنديدم
كه چــــــــــــــنين دلتنگم...
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
غمنامه،
،
می گویند عشق آنست که به او نرسی
و من می دانم چرا؟؟؟
زیرا در روزگار من، کسی نیست که
زنانه عاشق شود و مردانه بایستد...
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
تب!،
،
لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
..لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است..
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم...
لمس کن این با تو نبودن هارا...
نمیدونم این شعر مال کیه! توی نظرات یه وبلاگ دیگه بود. ولی حرف دل منه، پس میذارمش. از نویسنده اش معذرت می خوام بی اجازه برش داشتم. خوب! دیگه حرف دل من اینقدر قشنگ نگو تا منم برشون ندارم!!!
پ.ن: این چند روزه اینقدر گریه کردم که الان چشمام خوب نمیبینه! همه چیزو تار می بینم!
خدا صبرمو زیاد کنه!
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
غمنامه،
،
 |
|
معمولا هر کی هر کی رو دوست داره، براش هر کار بتونه می کنه. هوای عشقشو داره، به حرفش رفتار میکنه، برای رضایت و خوشی اون راضی به هر چیزی میشه!
ولی بازم تا حالا که دیدم وقتی عشقش تنهاش می ذاره، بعد یه مدت که میگذره کم کم ازش بدش میاد! شروع میکنه به بدگویی از عشقش.
کسی که رهاش کرده، فراموشش کرده، رفته با یکی دیگه و الان دیگه ... . این جور مواقع یکم یکم عشقش جاشو به کینه و نفرت میده.
یه مدت که گذشت نا امیدی جایگزین محبت و دوست داشتن میشه، بعد خشم میاد و جاشو می گیره، بعد از یه مدت هم کینه و نفرت میاد و تمام عشق و علاقه و محبت رو از بین می بره. می سوزونه و نابود می کنه.
اون موقع است که دیگه دوستی و دوست داشتن مفهمومش عوض میشه. درست برعکس میشه!
اما من، چی بگم ؟ خوب حقیقت اینه که ظاهرا این موضوع برای من یکی اقلا صدق نمیکنه!
نمی دونم چرا، اما هر چی می گذره، نه تنها اصلا و ابدا خشم و نا امیدی و کینه وارد قلبم نمیشه که، محبتش داغ تر و شدیدتر میشه.
میدونم که دیگه نمیشه باهاش باشم. میدونم که هیچ امید و آرزویی برام باقی نمونده. میدونم که همه چیز واهی و پوچ و خیالیه! اما هنوز نمیتونم ازش بدم بیاد! نیمتونم از دستش رنجیده و ناراحت باشم.
نه این که ناراحت نیستم، نه؛ بلکه منظورم اینه که نمیتونم حتی تصور ناراحتی و غم و غصه اشو بکنم.
حتی یه لحظه هم سختی و مشکل نمیتونم تحمل کنم که توی زندگیش داشته باشه!
هنوز که هنوزه نتونسم در موردش دعای بد بکنم یا نفرینش بکنم یا ازش متنفر بشم! نه! نتونستم!. اما تا جایی که دلت بخواد براش دعا کردم. دعا کردم که خوشبخت بشه و ...
نمیدونم معنی این چیه؟ یا این یه عشق حقیقیه یا یه عشق کاملا توهمی و مجازی و خیالی؟!! نمیدونم!! دیوونه ام دیگه نه؟!!
:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
تب!،
،
اینو توی یه وبلاگ دیدم. دیدم حرف دل منم هست گذاشتمش. نویسنده اش نمیدونم کیه!
همه چیز رایاد گرفتم، یاد گرفتم که چگونه بیصدا بگریم
و هق هق گریه هایم را بابالشم بیصدا کنم تو نگرانم نشو
یاد گرفتم چگونه باتو باشم بی آنکه توباشی و نبودنت را بارویای بودنت پرکنم
یاد گرفتم که بی توبخندم و بی توگریه کنم و دیگر عاشق نشوم به غیرتو
و مهمتر از همه یادگرفتم که بایادت زنده باشم وزندگی کنم
اماهنوز یک چیز هست که یاد نگرفتم
که چگونه
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم
و نمیخواهم یادبگیرم تو نگرانم نشو
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نگرفتم
:: موضوعات مرتبط:
هذیانات من!،
حرف های دل من!،
غمنامه،
،
خیلی حالم بده، نمیدونم این چند روزه چرا اینقدر نگرانشم! همش فکر می کنم یه اتفاقی افتاده براش. یه مشکلی چیزی براش پیش اومده.
میدونم به احتمال زیاد همین طوره! آخه این قضیه سابقه داره! اون موقعام همین طور بود، هر چقدرم که میخواست ازم قایم کنه باز نمیتونست، بالاخره معلوم میشد که این احساسم درست بوده.
این سه چهار روزه دارم از اضطراب و نگرانی می میرم.
نمیدونم چکار کنم. بقدری نگرانم و هر لحظه شدیدتر نگران میشم که هر وقت یادش میفتم حالت تهوع بهم دست میده! نه این چند وقته خیلی خوب و راحت می تونستم غذا بخورم! الان که دیگه همونم نمیتونم.
همه فکر می کنن سرما خوردگی چیزیه، نمیدونن این اضطراب و نگرانیه که داره منو میکشه! باز اگه یه دفعه می کشت و راحتم می کرد خوب بود، اقلا از زندگی و رنج خلاص می شدم، اما ...
خدایا کمکم کن. باید هر طور شده یه خبری ازش به دست بیارم.
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
تب!،
،
به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست
کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد دلتنـــگ شـــویم
که به کســـی بـــرنخـــورد ..!!
آره باید مواظب باشم که به کسی برنخوره! من که دارم باهاش کنار میام، با زندگی، با روزگار، با ... باید مواظب باشم که به کسی بر نخوره!
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
و من اصلا بازیگر خوبی نیستم! یعنی؛ نبودم! فکر کنم دارم یکی از بهترین بازیگرا میشم! یه بازیگر حرفه ای! کسی که یه لحظه سیل اشک می ریزه! لحظه بعد طوری میخنده انگار که از ته دل شاد شاده! و لحظه بعدش طوری دیگران رو تسلی میده و نصیحت می کنه و آرومش می کنه انگار خودش هیچ غمی نداره جز غم اون بنده خدا!!
آره دارم منم یه بازیگر حرفه ای میشم!
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
غمنامه،
تب!،
،
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود میگذرم
تو از آنِ دگری، رو که مرا یاد توبس
خود تو دانی که من از کانِ جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
:: موضوعات مرتبط:
حرف های دل من!،
،
:: برچسبها:
سیزده بدر,
شکار,
چشم,
دل,
خون,
خون دل,
جگر,
یاقوت,
شهریار,
لعل,
عالم,
شهر,
دیوار,
در,
عهد,
قدیم,
معشوقه,
کوچه,
کوچه معشوقه,
یاد,
سیر,
شیر,
 |
|
میخوام از این به بعد حرفامو اینجا بذارم، حرفایی که گوشی برای شنیدنش و دلی درک کردنش وجود نداره!
نه میخوام کسی بخوندشون، نه میخوام کسی در موردشون نظر بده، نه میخوام کسی نصیحتم بکنه، نه میخوام ...
نه اینکه اگه کسی نظر بده ناراحت بشم، منظورم اینه که به هر حال من فقط دلنوشته ها و هذیانات خودمو می نویسم و بس! به کسی هم کاری ندارم.
آره! من یه دیوانه آرومم که خطری برای کسی نداره! پس نمیخوامم کسی مزاحم من بشه و خطری برام بوجود بیاره!
همین الان دارم فکر می کنم اگر این متنو کسی بیاد و بخونه چه فکری در موردش می کنه و چقدر این مطالب بهش بر میخوره!
ولی حقیقت اینه که تا قبل از همین لحظه اصلا به فکر کسی که امکان داره این مطالب رو بخونه نبودم! برامم مهم نیست که چه فکری می کنه! تا زمانی که برام نظری نذاره که باعث ازردگی بیشتر من بشه!
نه دیگه نمیخوام بیشتر از این زجر بکشم، پس همون بهتر که کسی اینا رو نخونه و براشون نظری هم نذاره!
حالا اگه یکی هم پیدا شد که مثل من دیوانه بود، اشکالی نداره یه سرک به اینجا بکشه ولی بیشتر نه!
پس پیش پیش از همه شما عاقلا معذرت میخوام از این که اینجوری دارم بیرونتون میکنم از این وبلاگ،
و از همه شما دیوانه ها عذر میخوام از این که اینجوری دارم وادارتون می کنم که بی سر و صدا و ساکت بیاین اینجا و برین!
همگی خوش باشین! دیوانه ها و عاقلا!
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات،
حرف های دل من!،
تب!،
،
اخطار!
اگه دنبال سرگرمی هستید! اگه دنبال مطالب علمی و مفید هستید!
اگه دنبال وقت گذرونی هستید! و ... اینجا نمونید و برید! به سلامت!
فقط اگه هذیانات ذهن یه دیوانه وقتی که تنهاست براتون جالبه!
میتونید بمونید و اگه حوصله تون کشید بخونیدش!
پس اگه شما هم دیوانه اید و دچار هذیان گویی! خوش اومدین!
که از قدیم گفتن دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید!
:: موضوعات مرتبط:
،
خاطرات،
گذشته های گذشته!،
هذیانات من!،
حرف های دل من!،
غمنامه،
شکرانه،
تب!،
کارت پستال!!،
شعر،
،
:: برچسبها:
خوش اومدین دیوانه ها,
هذیان,
دیوانه,
,
|