شنبه 10 اسفند 1392 |
:: برچسبها: بی تکیه گاه, آرامش, آرامش موقت, ویرانی, صندلی گهواره ای, آواره, ,
نویسنده : شیرین بانو
|
اینجا جای حرفای یه دیوانه است! یه دیوانه که در تنهایی خودش گرفتار شده و دچار تب و هذیانه!
این وبلاگ فقط یه محله برای نوشتن چیزایی که جای دیگه ای برای نگه داشتنشون نداشتم!
من اینجا حرفامو میخوام بذارم، حرفای دلمو، حرفایی که گوشی برای شنیدنشون وجود نداره! حرفای یه دل دیوونه و شیدا!
اگه تو هم دیوونه ای بیا تو! وگرنه اینجا وقتتو تلف نکن! عاقل من!
آمار وب سایت:
|
:: برچسبها: بی تکیه گاه, آرامش, آرامش موقت, ویرانی, صندلی گهواره ای, آواره, ,
نه! کاری به کار عشق ندارم! من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر در این زمانه دوست ندارم! انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند! زیرا هر چیز و هر کسی را که دوست تر بداری حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد از تو دریغ می کند ... پس من با همه وجودم خود را زدم به مُردن! تا روزگار دیگر کاری به من نداشته باشد! این شعر تازه را هم ناگفته می گذارم ...! تا روزگار بو نبرد ...! گفتم که کاری به کار عشق ندارم!
|
|