اینجا جای حرفای یه دیوانه است! یه دیوانه که در تنهایی خودش گرفتار شده و دچار تب و هذیانه! این وبلاگ فقط یه محله برای نوشتن چیزایی که جای دیگه ای برای نگه داشتنشون نداشتم! من اینجا حرفامو میخوام بذارم، حرفای دلمو، حرفایی که گوشی برای شنیدنشون وجود نداره! حرفای یه دل دیوونه و شیدا! اگه تو هم دیوونه ای بیا تو! وگرنه اینجا وقتتو تلف نکن! عاقل من!

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 169
بازدید دیروز : 313
بازدید هفته : 898
بازدید ماه : 871
بازدید کل : 25612
تعداد مطالب : 120
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1



دریافت همین آهنگ
آرزوی خیلی ها بودم!

من – تــــو = تــــو + اون
به همین راحتی !!


تو ” برای ” من ” مهمـــّی . . .
او ” برای ” تو ” مهمـــّه . . .
تکلیف من هم کاملاً مشخّص

همه دردم این بود ....عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود.....

 

برگ پِاییزی راهی ندارد جز سقوط وقتی میداند....درخت عشق برگ تازه ای رادر دل دارد

 

آرزوی خیلی ها بودم اما .... قربانی قدرنشناسی یك نفر شدم !!!

 

:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، غمنامه، ،
:: برچسب‌ها: آرزو, قربانی, درخت, برگ, عشق, پاییز, من, تو, او, مهم, تکلیف, ,
نویسنده : شیرین بانو
دعا کنید برام!

اینجا رو کردم کلبه دلتنگیام!

هر وقت که خیلی دلم گرفت! هر وقت که خیلی ناراحت شدم! هر وقت که دیگه تحملم تموم شد! میام اینجا!

میام و حرفای دلمو میگم! میگم برای کسی که میدونم هرگز اینا رو نمی بینه تا بخونه!

الانم دلتنگم! خیلی! اینقدر که از ته دل آرزوی مرگ دارم!

به چند نفرم تا حالا التماس دعا گفتم  و گفتم دعا کنن خدا منو به آرزوم برسونه! اما بهشون نگفتم که آرزوم چیه! نگفتم که تنها آرزوم الان مرگه! مرگ!

همیشه از مردن می ترسیدم؛ از مردنم همین طور! اما پریروز که دیدم یه مرده رو دارن می برن تا دفنش کنن! با دقت بهش نگاه کردم!

با خودم می گفتم چه آروم خوابیده! یه مرحله خیلی سخت و مهم رو پشت سر گذاشته!

با خودم گفتم ای کاش منم هر چه زودتر می مردم و از این وضع آشفته و داغون نجات پیدا می کردم!

آرزو کردم که هر چه زودتر من رو اینطوری ببرن!

خسته ام! خیلی! خیلی خیلی خسته ام!

خدایا!

دیگه بسه!

بسه برام!

دیگه بسه!

دیگه تحمل ندارم!

خواهش می کنم!

نمیدونم چند نفر ممکنه اینا رو بخونه! اما!

اما خواهش می کنم!

از هر کی که اینا رو می خونه!

ازتون خواهش می کنم که دعا کنید برام که خدا منو به آرزوم برسونه!

دیگه تموم بشه! دعا کنید خدا هر چه زودتر منو از این دنیا و این زندگی و این آشفتگی نجات بده و ببره اون دنیا!

دعا کنید هر چی زودتر بمیرم!

تو روو خدا دعا کنید!

 

:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، حرف های دل من!، غمنامه، ،
:: برچسب‌ها: دعا, دعا کنید, خدا, آرزو, مرگ, قبر, دفن, مرده, من,
نویسنده : شیرین بانو
بدجنس!

یعنی منم بدجنس شدم؟!

راستش وقتی گفت دلتنگت شده ام! خیلی خوشحال شدم! توی دلم گفتم خوبه! بذار کمی مزه دلتنگی رو بچشه! بذار بفهمه! اقلا یه ذره! اقلا یه مدت کوتاه! اقلا ...! بذار بفهمه من چی کشیدم!

اما غمش غمگینم کرد! یعنی من دیوونه ام؟!

آره دیگه! دیوونه ام! اگه این طور نبود که بلافاصله راهشو بهش یاد نمی دادم که!

میذاشتم خوب غصه بخوره! دلتنگ بشه! انتظار بکشه! زجر بکشه! بعد بهش می گفتم! بعد اینا رو ازش برطرف می کردم! میذاشتم اگر نه به اندازه من، که به اندازه یه ذره! فقط یه ذره از چیزی که من کشییدم، اونم بکشه!

می ذاشتم اونم ذره ذره آب بشه و بعد که خوب زجر کشید بهش می گفتم!

ولی نتونستم!

نمیتونم حتی همون یه ذره دلتنگی و غصه اش رو هم ببینم! نتونستم!

:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، تب!، ،
:: برچسب‌ها: غصه, دلتنگی, زجر, بدجنس, مزه, غم, انتظار, من, ,
نویسنده : شیرین بانو

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد