اینجا جای حرفای یه دیوانه است! یه دیوانه که در تنهایی خودش گرفتار شده و دچار تب و هذیانه! این وبلاگ فقط یه محله برای نوشتن چیزایی که جای دیگه ای برای نگه داشتنشون نداشتم! من اینجا حرفامو میخوام بذارم، حرفای دلمو، حرفایی که گوشی برای شنیدنشون وجود نداره! حرفای یه دل دیوونه و شیدا! اگه تو هم دیوونه ای بیا تو! وگرنه اینجا وقتتو تلف نکن! عاقل من!

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 175
بازدید دیروز : 313
بازدید هفته : 904
بازدید ماه : 877
بازدید کل : 25618
تعداد مطالب : 120
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1



دریافت همین آهنگ
دارم خفه میشم!

دارم خفه میشم! لطفا یه نفس، یه نفس، یه نفس هوای تازه!

دارم خفه میشم!

:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، تب!، ،
:: برچسب‌ها: نفس, تب, خفگی, کمک,
نویسنده : شیرین بانو
مرگ!!!

این چندوقت همش با خودم می گفتم ای کاش همین امروز که دارم میرم بیرون، مثلا تصادف می کردم و می مردم، یا مثلا وقتی میخوام از زیر این ساختمون نیمه ساز رد بشم یه آجرش بیفته روی سرم و بعد بمیرم! و یا ...

خلاصه اینکه همش با خودم می گفتم چی می شد امروز روز آخر عمرم می شد؟!

تا اینکه دیروز اتفاقی افتاد که منو حیران کرده! موندم توی حکمتش! در واقع دو تا اتفاق بودن:

اولیش این بود که:

تصمیم گرفتم پیاده برم حرم! بارونم میومد و من عاشق بارونم! وقتی بارون میاد تمام غمهای عالم از دلم میره بیرون! همه چیزو فراموش می کنم!

نمی دونم چرا بعضیا روزای ابری و بارونی دلشون میگیره و غصه دار میشن!

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، ،
:: برچسب‌ها: مرگ, ریل, قطار, ابری, بارونی, صدا, آرزو, تصادف, ماشین, پراید, سبقت, سوت, مردن, تصمیم, ملخک, ,
نویسنده : شیرین بانو
فقط دو سه روز؟!

خوب الان دو سه روزی شده!

بذار ببینم، شنبه

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، تب!، ،
:: برچسب‌ها: شنبه, یک شنبه, دوشنبه, سه شنبه, هاهاهاهاها چه برچسبای نابی!, ,
نویسنده : شیرین بانو
خوبم، هنوز خوبم!

اما هنوز رهایش نکرده ام. هر چند بسیار کمتر از قبل به او فکر می کنم!
اما هنوز نتوانسته ام رهایش کنم.


هنوز هر وقت با من تماس می گیرد نمی توانم جوابش را ندهم. هنوز با شنیدن صدایش بیشتر از قبل هوایش را می کنم!


هنوز هم نتوانسته ام رهایش کنم.


الان خوبم، خیلی بهتر از قبل! ام هنوز دلم برایش تنگ می شود، هنوز بعد از صحبت کردن با او دل تنگ تر از قبل می شوم!


اما با این حال خبر خوبی هم دارم! و آن این است که حالا یعنی وقتی با او حرف می زنم، زودتر حالم خوب می شود. زودتر آرامش می یابم.


زودتر دلتنگی هایم تمام می شود. دیگر مثل سابق تا حد دیوانه کننده آن جا دلتنگ نمی شوم.


خوبم، حالم خوب است.

من حالم خوب است!

:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، حرف های دل من!، ،
:: برچسب‌ها: خوب, دلتنگ, آرامش, حالم خوب, خوبم,
نویسنده : شیرین بانو
خوب است حالم، خیلی خوب!

تا زمانی که می دانم تو خوبی من هم خوبم. ولو تو اصلا به من فکر هم نکنی و مرا از باد برده باشی.


هر چند هر بار که تو را می بینم می گویی هنوز دوستم داری. اما باورم نمی شود! باور نمی کنم! تو هرگز مرا دوست داشتی؟!


نمیدانم! باورش سخت است و مشکل که اگر مرا واقعا دوست می داشتی این طور راحت رهایم نمی کردی!


و من چه ساده و زود باورم که هنوز هم دروغهایت را باور دارم!


می دانم خودم را دارم گول می زنم. اما فریب زیبایی است. روزی روزگاری نمی خواستم به تو فکر کنم تا مبادا زندگیت دچار آسیب شود اما الان فقط خودم برایم مهم است و خودم.


:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، تب!، ،
:: برچسب‌ها: باور, دروغ, فریب, حالم خوب است, ,
نویسنده : شیرین بانو
شادی! شادم!

چند وقتیه خیلی آروم تر شدم! همش با خودم میگم الان دیگه راحت تر می تونم فکر کنم!

با خودم میگم دیگه وقتشه به خودم بیام و دست از تظاهر بردارم! دیگه می تونم واقعا زندگی کنم و توی جریان همه چیز خودم رو قرار بدم، بدون اینکه تظاهر به این کارها بکنم!

ولی وقتی کمترین نشانه ای ازش می بینم، بازم بر می گردم به حالت قبلی!

فکر می کنم دیگه بتونم حال معتادا رو درک کنم! اینکه چرا نمی تونن ترک بکنن و اگر هم ترک کردن چرا خیلی زود و به کمترین اشاره ای دوباره برمی گردن و دوباره شروع می کنن!

شاید عشقم یه جور اعتیاد باشه! ذره ذره وجودت اونو می خواد ولو تو انکارش کنی و ازش دوری کنی!

ولو بدونی این عشق ممنوعه و به جایی راه نداره بجز نابودی فکر و روح و جانت!

امروز یه خبر خوندم که

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، ،
:: برچسب‌ها: عشق, مرگ, اعتیاد, معتاد, آرامش, زندگی, تظاهر, عشق ممنوع, رودخونه, دروغ, جدایی, حسرت, غصه,
نویسنده : شیرین بانو
آشنای غریب!!

در سایه دلشکستگی پیر شدم

 

 

 

 

 

غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم

 

 

 

 

 

تا امدم آشنای قلبت باشم

 

 

 

 

 

 

گفتی که من از غریبه ها سیر شدم

 

 


:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، شعر، ،
:: برچسب‌ها: آشنای غریبه, آشنا, غریب, قلب, پیر, دلشکسته, آشنای غریب, غریبه آشنا, میوه ممنوعه,
نویسنده : شیرین بانو
دوستت می دارم در آتش و خون

ژانویه،  شاید

با آن شعله بی رحمش

قلب مرا به تحلیل، تسلیم کند

و در این قسمت داستان

آنکه می میرد

آنکه به خاطر عشقش می میرد

تنها منم

زیرا دوستت می دارم

زیرا دوستت می دارم در آتش و خون  حتی.

 

:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، شعر، ،
:: برچسب‌ها: دوست, آتش, خون, دوستت دارم, داستان, ژانویه, شعله, قلب, بی رحم,
نویسنده : شیرین بانو
دوستت نمی دارم زیرا عاشقت هستم!

دوستت نمی دارم
دوستت نمی دارم


تنها بدین دلیل ساده که عاشقت هستم .

از دوست داشتن به دوست نداشتن می رسم.
و از انتظار کشیدن، به انتظار نکشیدن.


دوستت می دارم
زیرا تویی که دوست می دارم


تنفرم از تو را پایانی نیست
تنفرم ازتو، در توست


با این همه
دیوانه وار دوستت می دارم.


:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، شعر، ،
:: برچسب‌ها: دوست, تنفر, انتظار, پایان, عاشق, دوستت دارم, دوستت ندارم, ,
نویسنده : شیرین بانو
دل دیوانه

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد.

کس جای در این منزل ویرانه ندارد.

دل را به کف هر که دهم باز پس آرد.

کس تاب نگهداری دیوانه ندارد

:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، شعر، ،
:: برچسب‌ها: دل, عشق, خانه, منزل, ویرانه, کف, دیوانه, دل دیوانه, منزل ویرانه,
نویسنده : شیرین بانو
که بود آنکه نشانی ام را به تو داد؟



که بود آنکه نشانی ام را به تو داد؟

که بود او؟


 

از کدامین راه؟

بگو!

چگونه؟

از کجا برای تسخیر روح من آمده ای؟

منی که تلخ ترین بودم

من که الهه خشم

با تاجی از تیغ و خار

منی که خداوند تنهایی.

 

که بود آنکه نشانی ام را به تو داد؟

چه کسی راهنمای تو بود؟

کدامین صخره، کدامین دود، کدامین آتشدان؟

 

زمین لرزید گیلاس های پایه دار

از شراب خورشید نوشیدند

و من پر شدم از تو

و من پر شدم از عشقی باکره

که تو باشی

که بود آنکه نشانی ام را به توداد؟

 

بیش از آنکه برنجانم

رنجیده شدم

بیش از آنکه دوستم بدارند

دوستشان داشتم

بیش از آنکه عشقم دهند

عشقشان.


 

و این حاصلی است از سالی دور تا امروز

قلبی به زخم اندر نشسته را

کنون مرا می خوانید.



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: الهه, خشم, تلخ, تسخیر, روح, راه, گیلاس, عشق, دوست, نشانی, سال, قلب, زخم, ,
نویسنده : شیرین بانو
من و تو

متن آهنگ من و تو با صدای شهرام شکوهی!

از دست تو دلگیرم آرامش نمیگیرم

با یاد تو هر شب من با خودم درگیرم

خواستم پا بندت نشم اما

افسوس خیلی دیر جنبیدم

تو خوب فهمیدی که دل باختم

من از نگاهت اینو فهمیدم

دلبری از تو، دلبستگی از من

عاشقی از تو، وابستگی از من

عجیبه که یکی شبیه من

به یک نگاه ساده دل داده


با اون همه غرور و خودخواهی

حالا به دست و پات افتاده

وقتشه باور کنی حرفامو

من امتحان عشقو پس دادم

هر جوری میخوای امتحانم کن

تا آخرش پای تو وایسادم

دلبری از تو، دلبستگی از من

عاشقی از تو، وابستگی از من

:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: شهرام شکوهی, من و تو, دلگیر, شب, آرامش, نگاه, غرور, امتحان, دلبری, دلبستگی, وابستگی, امتحان عشق,
نویسنده : شیرین بانو
دلم آغوش میخواهد
:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، تب!، ،
:: برچسب‌ها: آغوش, گرم, مردانه, صمیمانه, عاشقانه, نفس, زمزمه, گونه, گرما, تپش قلب, سینه ستبر, بازوان, نوازش, خواب شیرین, عشق حقیقی, عشق یگانه,
نویسنده : شیرین بانو
یاد گرفته ام


امشب همه چیز رو به راه است
همه چیز ارام.....ارام
باورت می شود....
دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یک آرامبخش "


تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !


راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !


تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و بی یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !


تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !


اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
" که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...


:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، حرف های دل من!، غمنامه، ،
نویسنده : شیرین بانو
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود میگذرم

تو از آنِ دگری، رو که مرا یاد توبس
خود تو دانی که من از کانِ جهانی دگرم

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم

:: موضوعات مرتبط: حرف های دل من!، ،
:: برچسب‌ها: سیزده بدر, شکار, چشم, دل, خون, خون دل, جگر, یاقوت, شهریار, لعل, عالم, شهر, دیوار, در, عهد, قدیم, معشوقه, کوچه, کوچه معشوقه, یاد, سیر, شیر,
نویسنده : شیرین بانو