![]() |
شنبه 3 فروردين 1392 |
امشب همه چیز رو به راه است
همه چیز ارام.....ارام
باورت می شود....
دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یک آرامبخش "
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و بی یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
" که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
نظرات شما عزیزان:
می نویسم .
باز می نویسم .
تا هستم تو را نفس می کشم و تو را می نویسم .
راستی اگر برای تو ننویسم " کجا شانه های دلتنگی ام را بتکانم؟
کاش می دانستی برای تو نوشتن و پست نکردن چقدر اشک می برد !
این همیشه نبودنت و با من بودنت قصه ی قشنگی است لیلی. حالا ببین کجای جنون رسیده ام .
کجایند چشم های شرجی تو!
از این سطر تا آخر همین خیابان که به هیچ جا نمی رسد " دست هایم را نقاشی می کنم .خدا را
چه دیده ای شاید آخر این نامه تمام شدم ! پس بگذار این نامه را که می نویسم به نام تو کنم . به نام تو که آخرین بازمانده ی لیلا یی.لیلی همین فرداست که دختران خیابان هفتم نامه های مارا با یک ادکلن شیک و یک امضای (دوستت دارم ) به پسرک همسایه بدهند و این کلمات بچرخند . بی آنکه بدانند این نامه ای از مجنون بوده برای لیلی اش !
لیلی کاش قصه نبودیم " درست شبیه یکی از همین عشق های خیابانی که صبح به دنیا می آید " شب می میرد .
کاش قصه نبودیم.
![]() نویسنده : شیرین بانو
![]() |