میوه ممنوع!!!!
اینجا جای حرفای یه دیوانه است! یه دیوانه که در تنهایی خودش گرفتار شده و دچار تب و هذیانه! این وبلاگ فقط یه محله برای نوشتن چیزایی که جای دیگه ای برای نگه داشتنشون نداشتم! من اینجا حرفامو میخوام بذارم، حرفای دلمو، حرفایی که گوشی برای شنیدنشون وجود نداره! حرفای یه دل دیوونه و شیدا! اگه تو هم دیوونه ای بیا تو! وگرنه اینجا وقتتو تلف نکن! عاقل من!

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 81
بازدید هفته : 117
بازدید ماه : 208
بازدید کل : 31621
تعداد مطالب : 121
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1



دریافت همین آهنگ
میوه ممنوع!!!!

تو همان میوه ممنوع منی !

که نگاه کردن به تورا هم بر من قدغن کرده اند .

اما ،

من که عاقبت تو را خواهم چید ،

مجازاتش هر چه که میخواهد باشد ،

حتی رانده شدن از این دنیا .

بگذار مرا به جهنم ناکجاآباد تبعید کنند اصلا .

سیب میخواهم ،

بهشت ارزانی خودشان .

 

شعر قشنگیه، دوستش دارم اولش درسته ولی ... «من عاقبت تو را خواهم چید» نه این درست نیست!

ولی باز بقیه اش درسته! اون وقت متوجه شدی فرقش چی شد؟

اینکه شاعر این شعر امیدواره به آرزوش برسه، ولو با رانده شدن از بهشت!

اما من! ... رانده شدم از بهشت! تبعید شدم به نا کجا آباد! بی اینکه به اونی که میخواستم برسم!!!

از همه مهمتر اینکه مطمئنم هرگز بهش نمی رسم! همون مختصر امید رو هم ندارم!

یعنی دیگه نمیخوام که داشته باشم! دیگه خودم نمیخوام باهاش باشم!

حالا که اون رفته! رفته با یکی دیگه! دیگه نمیخوام برگرده!



نظرات شما عزیزان:

پریسا
ساعت22:16---15 آذر 1392
عالییی


پاسخ:ممنون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





:: موضوعات مرتبط: هذیانات من!، شعر، ،
:: برچسب‌ها: میوه, میوه ممنوع, چراغ, هیچ کس, خداحافظی, سوگند, قلم, شاعر, میوه ممنوعه, بهشت, سیب, ناکجا آباد, رانده شده, تبعید,
نویسنده : شیرین بانو