![]() |
شنبه 28 بهمن 1391 |
یکی هست ، تو قلبم
که هرشب واسه اون می نویسم و اون خوابه
نمی خوام ، بدونه
واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ ،یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه ، که خیسه
پر از اشک و کسی بازم اونو نمی خونه
یه روز همین جا ، توی اتاقم
یه دفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم ، آخه نخواستم
دلش و غصه بگیره
گریه می کردم ، درو که می بست
می دونستم که میمیرم
اون عزیزم بود ، نمی تونستم
جلوی راشو بگیرم
می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون می کنم اینجا
سکوت اتاقو داره می شکنه تیک تاکه ساعته رو دیوار
دوباره نمی خوام بشه باوره من که دیگه نمیاد انگار...
نظرات شما عزیزان:
![]() نویسنده : شیرین بانو
![]() |